محصول جدید
ناتور دشت یا ناطورِ دشت (The Catcher in the Rye) نام رمانی اثر نویسنده آمریکایی جروم دیوید سالینجر است که نخستین بار در سال ۱۹۵۱ به چاپ رسید. این کتاب یکی از پرفروش ترین کتاب های تاریخ ادبیات جهان و هم چنین از کتاب هایی است که در فهرست ۱۰۰ کتابی که باید پیش از مرگ خواند، آمده است.
این محصول در انبار موجود نیست
اخطار: آخرین موجودی فعلی!
تاریخ در دسترس بودن:
ناتوردشت
ناتور دشت یا ناطورِ دشت (The Catcher in the Rye) نام رمانی اثر نویسنده آمریکایی جروم دیوید سالینجر است که نخستین بار در سال ۱۹۵۱ به چاپ رسید. این کتاب یکی از پرفروش ترین کتاب های تاریخ ادبیات جهان و هم چنین از کتاب هایی است که در فهرست ۱۰۰ کتابی که باید پیش از مرگ خواند، آمده است.
دریافت کننده :
* فیلدهای مورد نیاز
یا لغو
کتاب ناتوردشت، روایت بیگانگی جوانی است با دنیای پیرامونش. بیان شیرین راوی که گاهی لبخند به لب خواننده می آورد، سرگردانی و یاس متعلق به این جوان جستجوگر را دلنشین می سازد. به طوری که با او همدل و همفکر می شوی. داستان، گرچه گاهی تلخ است اما به سادگی خصوصیات آدم هایی را بیان می کند که ظاهراً خوب و منطقی هستند اما در واقع به بیماری خودبینی و غرور کاذب کامل بودن مبتلا می باشند بدون آن که خبر داشته باشند. ناطور دشت، حکایت جوان های جستجوگری است که به دنبال مفهوم واقعی زندگی و زنده بودن می روند. گاهی موفق. گاهی ناموفق. در هر صورت، همرنگ جماعت نمی شوند حتی اگر به قیمت خوبی برایشان تمام نشود.
هولدن کالفیلد نوجوانی هفده ساله است که در لحظه آغاز رمان، در یک مرکز درمانی بستری است و ظاهراً قصد دارد آن چه را پیش از رسیدن به این جا از سر گذرانده برای کسی تعریف کند و همین کار را هم میکند، و رمان نیز بر همین پایه شکل می گیرد. در زمان اتفاق افتادن ماجراهای داستان، هولدن پسر شانزده ساله ای است که در مدرسهشبانه روزی «پنسی» تحصیل می کند و حالا در آستانه کریسمس به علت ضعف تحصیلی (چهار درس از پنج درسش را مردود شده و تنها در درس انگلیسی نمره قبولی آورده است) از دبیرستان اخراج شده و باید به خانه شان در نیویورک برگردد.
تمام ماجراهای داستان طی همین سه روزی (شنبه، یکشنبه و دوشنبه) که هولدن از مدرسه برای رفتن به خانه خارج می شود اتفاق می افتد. او می خواهد تا چهارشنبه، که نامه مدیر راجع به اخراج او به دست پدر و مادرش می رسد و آب ها کمی از آسیاب می افتد، به خانه بازنگردد. به همین خاطر، از زمانی که از مدرسه خارج می شود، دو روز را سرگردان و بدون مکان مشخصی سپری می کند و این دو روز سفر و گشت و گذار، نمادی است از سفر هولدن از کودکی به دنیای جوانی و از دست دادن معصومیتش در جامعه پر هرج و مرج آمریکا.
ناتوردشت، یک ترکیب دو کلمه ای است: ناتور+دشت؛ و ناتور به معنای نگهبان و پاسبان است و ناتور ِ دشت، یعنی نگهبان دشت و ارتباطش با داستان هم کاملاً مشخص است. در فصول انتهایی رمان که هولدن کالفیلد (قهرمان رمان) با خواهرش «فیبی» راجع به این که دوست دارد در آینده چه کاره شود صحبت می کند، می گوید:
«همه ش مجسم می کنم که هزارها بچه کوچیک دارن تو دشت بازی می کنن و هیش کی هم اون جا نیس، منظورم آدم بزرگه، جز من. من هم لبه یه پرت گاه خطرناک وایساده م و باید هر کسی رو که میاد طرف پرتگاه بگیرم... تمام روز کارم همینه. یه ناتور دشتم... .»
کتاب ناتوردشت در طول تاریخ ماجراهای زیادی را از سر گذرانده که یکی از معروف ترین این ماجراها، پیدا شدن ردپای آن در دو ترور معروف تاریخ آمریکا یعنی ترور ریگان و جان لنون است. در جیب کت هر دو تروریست این حوادث، ناتور دشت را پیدا کردند! یکی از تأثیرات بزرگ و جنجال برانگیز این کتاب، قتل جان لنون، اسطوره بی همتای موسیقی راک و مؤسس گروه بیتلز است که توسط مارک دیوید چپمن به قتل رسید. چپمن بارها ادعا کرده که انگیزه اصلی کشتن لنون، بعد از خواندن این کتاب به او الهام شده است.
هولدن کالفید، شخصیت اصلی این رمان در نظر سنجی مجله کتاب Book Magazine توانست عنوان دومین شخصیت ادبی جهان را به دست آورد.
الیا کازان، کارگردان معروف سینما قصد داشت فیلمی بر اساس رمان ناتور دشت بسازد و هنگامی که می خواست رضایت سلینجر را جلب کند، سلینجر به او پاسخ داد که «نمی توانم چنين اجازه ای بدهم زيرا می ترسم هولدن اين كار را دوست نداشته باشد»!
جروم دیوید سلینجر به سال ۱۹۱۹ در نیویورک سیتی به دنیا آمد. پدرش یک واردکننده ثروتمند پنیر بود. در محله ای اعیان نشین در منهتن بزرگ شد و قبل از آن که والدینش در نهایت در سال ۱۹۳۴، ساکن محله «آکادمی نظامی وَلی فورج» شوند، دوران جوانی اش را در پیش دانشگاهی های مختلفی سپری کرد. در سال ۱۹۳۶ از ولی فورج فارغ التحصیل شد و در چند کالج، از جمله کلمبیا تحصیل کرد؛ هرچند از هیچ کدامشان فارغ التحصیل نشد. سلینجر در طول مدتی که در کلمبیا بود، به یک کلاس «نویسندگی خلاق» رفت و بهترین شاگرد کلاس شد و همین کلاس ها علاقه او را به نوشتن – که از دوران نوجوانی با او مانده بود- تثبیت کرد. اولین داستان کوتاهش در سال ۱۹۴۰ به چاپ رسید؛ پس از آن به ارتش پیوست و در طول جنگ جهانی دوم در اروپا جنگید، و همزمان به نوشتن نیز ادامه داد. پس از بازگشت به خاک ایالات متحده و سرگرفتن زندگی عادی در سال ۱۹۴۶، داستان های بیشتری نوشت که در بسیاری از مجلات معتبر چاپ شدند. در سال ۱۹۵۱، ناتور دشت را نوشت که تنها رمان کامل اوست. ناتور دشت وی را در سطح بین المللی مطرح و مشهور کرد.
بسیاری از وقایعی که در دوران جوانی سلینجر رخ داد، در ناتور دشت به چشم می خورد؛ مثلاً، هولدن هم از یک پیش دانشگاهی به پیش دانشگاهی دیگر می رود، خطر رفتن به سربازی تهدیدش می کند، و با یک دانشجوی بزرگسال دانشگاه کلمبیا آشناست. این دست جزئیات حسب حال گونه در رمان به شرایط بعد از جنگ جهانی دوم منتقل می شود. ناتوردشت در دوره ای به چاپ رسید که اقتصاد روبه شکوفایی آمریکا، مردم را ثروتمند کرده بود و قوانین تثبیت شده اجتماعی، به عنوان برنامه ای برای تطبیق نسل جوان با این شرایط ارائه می شد.
زبان عامیانه و دریده ناتور دشت و صحبت درباره مسائل جنسی دوره نوجوانی به شکل پیچیده و بی پرده، بسیاری از خوانندگان را ناراحت کرد و کتاب در زمان چاپ، جنجال فراوانی برانگیخت. برخی منتقدان می گفتند که این کتاب، اثر ادبی جدی و مهمی نیست و لحن غیررسمی و خودمانی کتاب را به عنوان شاهدی برای ادعای خود آوردند. چاپ این کتاب از آن زمان تا به حال در برخی کشورها ممنوع شده و در مباحثی از جمله متمم اول قانون اساسی، سانسور و رکاکت در ادبیات همیشه این کتاب در مرکز بحث قرار گرفته است. رمان، علی رغم جنجالی بودنش، به مذاق بسیاری از مردم خوش آمد؛ اثر بسیار موفق و پرفروشی شد و نظر اکثر منتقدان را به خود جلب کرد و به نظر می رسید که سبک او در نویسندگی به شکل بی سابقه ای احساسات و عواطف خوانندگان را برانگیخته کرده است. با شروع رشد اعتراضات ضد فرهنگی در طول دو دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، رمان ناتور دشت معمولاً به عنوان داستانی درمورد بیگانگی یک انسان در دنیایی بی رحم مطالعه می شد. می توان گفت هولدن مظهر جوانان در جای جای دنیاست، جوانانی که فشارها و تنش هایی از قبیل زندگی کردن و بزرگ شدن مطابق قوانین، تلاش برای رهایی از ارتباطات بی معنای انسانی، محدود کردن شخصیتشان، و مطابق هنجار سرد و سطحی فرهنگی رفتار کردن، آنان را از هر طرف احاطه کرده است.
همزمان با ظهور رمان ناتور دشت، سلینجر یک داستان کوتاه به نام «یک روز خوش برای موز ماهی» در مجله نیویورکر به چاپ رساند که اولین داستان از مجموعه داستان هایی درمورد خانواده خیالی گلس شد. در طول دهه بعد، بقیه داستان های «خانواده گلس» در همین مجله چاپ شد: از جمله «فرنی و زویی» و «تیرها را بالا بگذارید نجاران». این دو و دیگر داستان ها را می توان در تنها کتابهایی که سلینجر بعد از ناتور دشت به چاپ رساند، پیدا کرد. آن کتاب ها عبارتند از: «نه داستان (۱۹۵۳)»، «فرنی و زویی (۱۹۶۱)» و «تیرها را بالای سقف بگذارید نجاران و سیمور: مقدمه (۱۹۶۱)». گرچه «نه داستان» با استقبال نسبی منتقدان مواجه شد، اما واکنش ها نسبت به داستان هایی که او بعدها نوشت خصمانه بود. به عقیده اکثر منتقدان، خانواده گلس به طرز مسخره و غیرقابل تحملی خام و خودپسند هستند. هنگامی که شهرت و آوازه سلینجر به افول نهاد، سلینجر رفته رفته کمتر به نوشتن رو آورد و آرام آرام از جامعه فاصله گرفت. در سال ۱۹۵۶، بعد از انتشار یک داستان دیگر درباره خانواده گلس (ماجرای هپ ورث، ۱۹۲۴) که منتقدان شدیداً به آن حمله کردند، سلینجر تقریباً به طور کامل از زندگی اجتماعی دور شد و تا به امروز نیز این وضعیت را حفظ کرده است. عجیب این که این انزوا و گوشه گیری، سلینجر را بیشتر به شهرت رساند و وی را بدل به یک چهره محبوب کرد. جایگاه و شهرت سلینجر تقریباً نظر بسیاری از خوانندگان او را درباره آثارش تحت الشعاع قرار داده، یا حداقل می توان گفت تحت تاثیر شان قرار داده است. به زعم بسیاری، سلینجر به عنوان آدمی گوشه گیر، تقریباً تجسم همان روحیات شخصیت های باهوش و زخم خورده آثار خودش است و بسیاری از خوانندگان نویسنده و شخصیت هایش را یکی می دانند. اثر سلینجر را به این شکل خواندن، روند نوشته شدن داستان و رابطه میان نویسنده و مخلوقاتش را به وضوح بیش از حد ساده می کند. اما با توجه به رفتار سنت شکنانه سلینجر، این عقیده را که سلینجر خود یک نوع هولدن کالفیلد است، می توان به خوبی درک کرد.
سالینجر قبل از مرگش در سال ۲۰۱۰، تعداد انگشت شماری بیانه عمومی کرد که نشان می دهند وی همچنان به داستان نویسی ادامه می داده؛ ضمن این که بخش بزرگی از آثار او تا بعد از مرگش رنگ چاپ به خود نخواهند دید. در همین حال، خوانندگان به نوشته جات آخر سلینجر علاقه زیادی نشان داده اند؛ به این معنا که شاید، روزی، ناتور دشت تنها بخش کوچکی از یک دنیای بسیار بزرگ تر ادبی باشد.
یه چیزی که خیلی روم تأثیر گذاشت این خانومه بود که بغلم نشسته بود و همه ش گریه می کرد. آدم فکر می کرد چون آدم مهربونیه داره گریه می کنه ولی از این خبرا نبود. من بغلش نشسته بودم و خوب می دونم. یه بچه همراهش بود که طفلک خیلی خسته شده بود و می خواست بره دستشویی ولی خانوم هی بهش می گفت آروم بگیره و مواظب رفتارش باشه. اندازه یه گرگ مهربون بود! بعضی ها اینطورین، واسه یه فیلم چرت و پرت اشک می ریزن، ولی تو بیشتر موارد حرومزاده های پستی ان. جدی می گم.
اونایی که خیال می کنن چه گهی ان همیشه از آدم می خوان در حقشون لطف بزرگی بکنه. فقط چون خودشون کشته مرده خودشونن فکر می کنن بقیه م کشته مرده اونان.
بعضی از چیزها باید همان طور که هستند، باشند و تغییر نکنند. کاش میشد همه آن چیزها را چپاند توی یک جعبه شیشه ای و ولشان کرد همان طور بمانند.
چیزی که راجع به کتاب خیلی حال میده اینه که وقتی آدم کتابه رو میخونه و تموم میکنه دوس داشته باشه نویسنده ش دوست صمیمیش باشه و بتونه هر وقت دوست داره یه زنگی بهش بزنه. گرچه تو واقعیت خیلی هم شدنی نیست.
همه اش مجسم می کنم چندتا بچه کوچیک دارن تو یه دشت بزرگ بازی می کنن، هزار هزار بچه کوچیک و هیچ کی هم اونجا نیس، منظورم آدم بزرگه، غیر من. منم لبهه پرتگاه خطرناک وایساده ام و باید هر کسی رو میاد طرف پرتگاه بگیرم، یعنی اگه یکی داره می دوئه و نمی دونه کجا داره می ره من یه دفه پیدام می شه و می گیرمش. تمام روز کارم همینه. ناتور دشتم. می دونم مضحکه ولی فقط دوس دارم همین کار رو بکنم. با این که می دونم مضحکه.
كتاب ناتور دشت شاهكاری است كه آفرینش آن فقط در قدرت آدمی مثل سلینجر می گنجد؛ یعنی به واقع خود سلینجر. سلینجر مثل ندارد. كتاب قصه هولدن كالفید، نوجوان دبیرستانی تنهایی است كه از دبیرستان پنسیلوانیا اخراج می شود و سفری را به سمت خانه در نیویورك آغاز می كند. این مسافرت مكاشفهكابوس، تمسخر، تنهایی و دیدن جهان به چشم دیگر است. هولدن در این سفر با بسیاری آدم ها برخورد می كند. سرانجام، تصمیم می گیرد از فرار و گریز دست بكشد و بماند. این مضمون نه چندان بدیع و بی همتا، دست مایه آفرینش قصه ای به نام ناتور دشت شده كه گونه ای كالبدشكافی آدم های تنها و نیز تنهایی است.
هولدن با آدم های پیر ملاقات می كند: «هر دو دوروبر هفتاد سال یا بیشتر بودن. به همه چیز گند زده بودن، البته گند كامل كه نه»(ص ۱۱). «یه آدم به این پیری می تونه از خریدن یه پتو این قدر كیف كنه!» (ص ۱۲) «پاهای آدم های پیر كنار دریا و این جور جاها همیشه سفید و بی مو تو چشم می زنه» (ص ۱۳). مرد پیر بیمار به هولدن چنین می گوید: «پسرم، اگه كمی بهتر شده بودم می فرستادم دنبال دكتر!» (ص ۱۳)
هولدن بی پروا نقد می كند: «مردم هیچ وقت متوجه هیچ چی نیستن» (ص ۱۵). «بی نظیر: همون كلمه ایه كه ازش متنفرم. خیلی قلابیه. هر بار كه می شنومش نزدیكه تگری بزنم» (ص ۱۶)
حتی وقتی نصیحت كنان پیر او را اندرز می دهند لحن نصیحتشان طور دیگری است: «ولی اهمیت خواهی داد. حتماً پسر جان. وقتی اهمیت می دی كه دیگه دیر شده» (ص ۲۲)
هولدن جمله ای جاودانه درباره كتاب های خوب دارد. كتاب هایی از قبیل ناتور دشت: «چیزی كه در مورد یه كتاب خیلی حال می ده اینه كه وقتی آدم كتاب رو تموم می كنه دوس داشته باشه كه نویسنده ش دوست صمیمی ش باشه و بتونه هر موقع دوست داره یه زنگی بش بزنه» (ص ۲۷)
او واقعیت ها را تلخ و گزنده اما به طرزی بسیار روشن بازگو می كند: «همه كودن ها بدشون می آد كودن صداشون بزنن» (ص ۵۹). «این مشكل همه شما كودن هاس. نمی خواین درباره چیزی بحث كنین. همین خصوصیته كه كودن ها رو از بقیه جدا می كنه» (ص ۶۰)
تنهایی و تنفر او از دروغ مردم اعجاب آور است: «اكثر مردم بلد نیستن لبخند بزنن یا یه لبخند كثیف تحویل آدم می دن» (ص ۷۲). حتی شكل دست دادن مردم هم برای او مایه نفرت است. حتماً كسانی را می شناسید كه موقع دست دادن با شما انگشت هایتان را له می كنند: «از اون آدم هایی بود كه فكر می كرد اگه موقع دست دادن چهار تا انگشت آدم رو نشكونه همه فكر می كنند اوا خواهره» (ص ۱۰۹). به عقیده او : «همیشه مردم گند می زنن به زندگی آدم» (ص ۱۱۱)
دست و پا چلفتی بودن هولدن برای خودش هم مایه طنز می شود: «همیشه لحظات محشری رو برا زمین خوردن انتخاب می كنم» (ص ۱۱۷)
نقد مذهب هم از لحن تیز هولدن برمی آید: «حواریون بعد از مرگ عیسی خیلی خوبن ولی تا وقتی عیسی زنده س یه پول سیاه هم به دردش نمی خورن» (ص ۱۲۴). «نمی فهمم چرا كشیش ها نمی تونن با لحن معمولی حرف بزنن. وقتی حرف می زنن خیلی حقه باز به نظر می رسن» (ص ۱۲۶). «كاتولیك ها همیشه سعی می كنن بفهمن تو هم كاتولیك هستی یا نه» (ص ۱۴۰)
هولدن درباره اهل كتاب نیز حرف هایی دارد: «اگه كسی از این چیزها ـ یعنی ادبیات و سینما و … ـ سر دربیاره، خیلی طول می كشه آدم بفهمه طرف احمقه یا سرش به تنش می ارزه» (ص ۱۳۲). او از تبعیض بیزار است. حتی وقتی خودش بهتر و برتر از دیگران است، غصه اش می گیرد: «مسئله اینه كه خیلی سخته با كسی هم اتاق باشی كه چمدون هاش به خوبی تو نیس، حتی چمدون های تو خیلی بهتر از اونه» (ص ۱۳۶). «خیلی افسرده می شم اگه من برای صبحونه ژامبون و تخم مرغ بخورم و یكی دیگه قهوه و نون سوخاری» (ص ۱۳۷)
لبه تیز انتقاد هولدن متوجه شخصیت ها آدم هاست؛ معطوف به سبك سری و ولنگاری: «اگه كسی كاری رو خیلی خوب انجام بده، بعد یه مدت دیگه مواظب كارش نیست و خودنمایی می كنه و دیگه خوب نیس» (ص ۱۵۷). احساسات و عواطف نمایشی دیگران او را خسته می كند «اون اندازه یه گرگ رقیق القلب بود. بعضی ها این طورن. واسهه فیلم چرت و پرت اشك می ریزن ولی در اغلب موارد حرومزاده های پستی ان» (ص ۱۷۳)
آدم های باهوش هم از نقد او در امان نیستند: «این اشكال همه آدم های باهوشه. هیچ وقت نمی خوان درباره مسئله جدی ای حرف بزنن مگه این كه خودشون دوست داشته باشن» (ص ۱۷۸)
ارتباط حتی با آدم های خوب سخت به نظر می آید: «ولی حتماً لازم نیس یكی آدم بدی باشه و تو رو افسرده كنه. طرف می تونه آدم خوبی باشه و باز هم افسرده ت كنه» (ص ۲۰۶). هولدن از مرگ كسانی كه دوست می داریم هم حرف می زند: «فقط به خاطر این كه یكی مرده از دوست داشتننش دست نمی كشیم كه» (ص ۲۱۰)
وقتی در خانه دنبال یكدیگر می گردیم باز هم تنهاییم و باز هم از نگاه او درامان نیستیم: «همه تو اون خونه داد می زدن. به خاطر این كه اون ها هیچ وقت هم زمان تو یه اتاق نبودن. یه جورهایی خیلی عجیبه» (ص ۲۲۲)
هولدن به طرز حرف زدن آدم ها هم غریب نگاه می كند: «مشكل من اینه كه اتفاقاً خیلی هم دوست دارم یكی از موضوع منحرف بشه. خیلی جالب تره» (ص ۲۲۴). دروغ، حتی دروغ های كوچك معمولی هم هولدن را رنج می دهد: «این چیزیه كه خیلی اذیتم می كنه. این كه یكی بگه قهوه حاضره ولی حاضر نباشه» (ص ۲۲۵)
در مراوده با آدم های جاافتاده و كهنسالان ناصح همیشه مشكل دارد: «آدم از این كه یه حرف تازه به یه آدم صدساله بزنه متنفر می شه. اون ها دوست ندارن حرف تازه بشنون» (ص ۲۴۷).
هولدن از بدی ها و زشتی های آدم و عالم خسته است و می داند كه به تنهایی از پس مبارزه با آن ها برنمی آید: «اگه یكی یه میلیون سال هم وقت داشته باشه نمی تونه حتی نصف «دهنت رو …» های دنیا رو هم پاك كنه» (ص ۲۴۷)
زبان | فارسی |
نویسنده/نویسندگان | جي. دي. سلينجر |
مترجم | محمد نجفی |
ناشر | نیلا |
سال انتشار | 1393 |
نوبت چاپ | نهم |
سایز (قطع یا اندازه) | رقعی |
تعداد صفحات | 208 صفحه |
وزن | 220 گرم |
شابک | 9789646900998 |
جلد | شومیز |
ناتوردشت
من عاشق این کتابم ب نظرم داره از دغدغه های ی نوجوان در بحران بلوغ صحبت می کنه
کتاب تابستان آن سال، کتابی فوق العاده زیبا درباره مردی به نام جک می باشد که بیمار و در انتظار مرگ است اما ناگهان همه چیز تغییر کرده و همسرش به جای او می میرد.
رمان «اولین تماس تلفنی از بهشت» اثر میچ البوم، حاوی روایت هایی از بهشت و معجزه است. در این داستان، تلفن تعدادی از ساکنان شهری کوچک زنگ می خورد و آن سوی خط کسانی هستند که با صدای واقعی قبل از مرگشان اعلام می کنند که هم اینک در بهشت هستند.
کتاب «پیش از آن که بخوابم» درمورد زنی است که در اثر یک سانحه حافظه اش دچار مشکل شده است و هر روز صبح همه اتفاقات رخ داده پیش از خواب را فراموش می کند.
رمان «ادیپ در جاده» درمورد شخصیتی به نام اُدیپ است که نادانسته پدرش را کشته و در ناآگاهیِ محض با مادر خود وصلت کرده است، پس از برملاشدنِ حقیقت، چشمانِ خود را كور می کند و قدم در جاده ای می گذارد که از پایانش هیچ نمی داند.
روایت داستان «زندگی اسرارآمیز» خواننده را در جریان تلاش های لی لی برای شناخت خود و درک حقیقت مربوط به گذشته پرفراز و نشیبش قرار می دهد. اما او قبل از هر چیز، باید با حقیقت تلخی راجع به مادرش و مرگ اسرارآمیز او روبه رو شود.
جز از کل در مورد پدر و پسری است که هر کدام از یک زاویه خاص و متفاوت با عامه مردم به زندگی و اتفاقات آن نگاه می کنند. پدر با باورهای خاص و گاه عجیب خودش سعی می کند پسرش، جسپر را به بهترین شکل ممکن تربیت کند و به همین خاطر داستان زندگی خودش را از همان دوران کودکی برای او تعریف می کند.
رمان پاییز فصل آخر سال است از حال و هوای زنانی میگوید که در دوراهیهای زندگی دست و پا میزنند و به دنبال راهی برای خلاصی از گذشته و آینده، دوباره شاد زیستن یا کنار گذاشتن رویاها و با واقعیت زندگی کردن هستند.
ریگ روان جدیدترین اثر استیو تولتز پس از رمان تحسین شده جزء از کل است. تولتز در مصاحبه ای گفته جزء از کل را درباره ترس از مرگ نوشته و ریگ روان را درباره ترس از زندگی.
هاینریش بل، برنده نوبل ادبیات، در رمان عقاید یک دلقک، به خوبی توانسته شرایط کشورش در زمان هیتلر را از نظر تاریخی، اجتماعی، سیاسی و … برای خواننده ترسیم کند و با کمک کاراکتر هانس، مردی افسرده که ماسک بر چهره زده و به دنبال سرنوشت مبهمی به خانه اش بازگشته است، شرایط را برای خواننده ملموس می سازد.
عامه پسند رمانی است که مي توان آن را در رده ادبيات پليسي به شمار آورد، اما در این اثر هيچ جنايتي اتفاق نمي افتد و در عین حال دارای طنزهای زیادی هم می باشد.
کتاب بهترین شکل ممکن مجموعه ای است شامل ۶ داستان که هر کدام از داستان ها در یکی از شهرهای شیراز، تهران، مشهد، اهواز، اصفهان و بندر انزلی اتفاق می افتد.
بکمن در رمان تراژیک - کمیک مردی به نام اوه، احساس هایی مثل عشق و نفرت را به زیبایی به تصویر می کشد و انسان و جامعه مدرن را در لفاف طنزی شیرین و جذاب نقد می کند.
جای خالی سلوچ، بعد از کلیدر، قویترین اثر دولت آبادی می باشد. این رمان، داستاني است كه بر اساس تقليدي نزديك به واقعيت از آدمي و عادات و حالات بشري نوشته شده باشد و به نحوي از آن جا شالوده جامعه را در خود تصوير و منعكس كند.
«سه قصه» از چهار داستان به نام های «بالشی پُر از پَر سفید»، «خروس سفید»، «ماه بر پیشانی» و «سرگذشت فنچ ها» تشکیل شده و پوریا علمی، طنزپرداز مطرح کشورمان مقدمه آن را نوشته است.
رفتیم بیرون سیگار بکشیم هفده سال طول کشید شامل نه داستان از هفت نویسنده معاصر روس است که در ابتدای هر داستان یک صفحه به شرح حال و فعالیت های نویسنده اختصاص داده شده است.
کتاب اسکارلت دهه شصت مجموعه شعری از سجاد افشاریان است. اشعاری که عموماً روحی عاشقانه در آنها دیده می شود.
کتاب «مردم در سیاست ایران» نوشته یرواند آبراهامیان، شامل ۵ مقاله از این تاریخ نگار است. موضوع محوری پژوهش های این کتاب، تغییرات و تحولاتی است که نه از گذر گفت وگوها و بده بستان های سیاستمداران حرفه ای پشت درهای بسته، بلکه به واسطه حضور مردم در خیابان یا همبستگی اصناف و جمعیت ها برای رسیدن به خواست هایی جمعی به دست آمده است.
فرار از اردوگاه 14 روایت مستندی است از زندگی در یکی از مخوف ترین و امنیتی ترین اردوگاه های زندانیان سیاسی در کره شمالی.
ماجرای کتاب برادران سیسترز درباره زندگی دو برادر به نام های ایلای (راوی ماجرا) و چارلی با نام خانوادگی سیسترز است که به عنوان دو آدم کش، شهرت زیادی دارند.
رمان غول مدفون یکی از رمانهای محبوب نوبلیست ژاپنی یعنی «ایشی گورو» است. این کتاب حکایتِ زندگیِ زوجی است در میان مردمی که چیزی از گذشته خود به یاد نمی آورند. خود آنها هم تنها یادشان می آید که زمانی پسری داشته اند و می دانند که به جست و جوی او باید پا در راهِ سفری سحرآمیز گذاشت.
ایده محوری «ابله» همان طور که خود «داستایوفسکی» در یک نامه نوشته، «ارائه تصویر کامل از یک انسان زیبا» است. پرنس «میشکین» ابله مقدس روسی و از تبار «دون کیشوت» است، یک نوع مسیح در جهانی غیرمسیحی.
رمان «خانه لهستانی ها» نوشته مرجان شیر محمدی است، هر چند که بیشتر او به عنوان یک بازیگر شناخته می شود، اما نویسنده ای است با چند داستان و رمان که بعضاً آثارش با تحسین اهالی ادبیات وهمین طور اقبال مخاطبان مواجه شده است.
از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم نوشته هاروکی موراکامی در واقع خاطرات مرتبط با دوندگی هاروکی موراکامی و نقش آن در نویسندگی و زندگی حرفه ای وی است.
کتاب مو قرمز اثر اورهان پاموک نویسنده نامدار ترک و برنده جایزه نوبل ادبیات است. پاموک در این رمان با خلاقیتی که دارد افسانه ها و اسطوره ها را با واقعیت پیوند می دهد و ماجرایی جذاب با پایانی غافل گیر کننده و فراموش نشدنی می آفریند.
کتاب دختر پرتقالی نوشته یاستین گردر نویسنده مشهور نروژی است. یاستین گردر رمان دختر پرتقالی را دو سال بعد از نگارش رمان «مرد داستان فروش» منتشر کرد. حال و هوای رمان «دختر پرتقالی» تشکیل شده از یک داستان کلی با روایت هایی گوناگون، حول محور پرسش های فلسفی فراوان. اثری نسبتاً خوب با دیالوگ های تأثیر برانگیز است.
کتاب افشاگر گریشام چندین هفته پرفروشترین کتاب در زمینه ادبیات داستانی بوده است. نیویورک تایمز در مطلب خود کتاب «افشاگر / The Whistler» را نسبت به کتاب پیشین این نویسنده «وکیل دغل / Rogue Lawyer» گام بلندی به جلو دانست.
کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم اثر زویا پیرزاد یکی از معروف ترین کتاب های دهه هشتاد است. این رمان از هنگام انتشار تاکنون بسیار مورد استقبال مخاطبین قرار گرفته است، به گونه ای که تاکنون به چاپ هفتادم رسیده است. بیشتر مخاطبان داستان معاصر فارسی این کتاب را خوانده اند. فرانکلین لوئیس ترجمه انگلیسی این کتاب را با عنوانThings We Left Unsaidدر سال ۲۰۱۲ منتشر...
کتاب عادت می کنیم اثر زویا پیرزاد یکی از پرفروش ترین رمان های حال حاضر محسوب می شود. این رمان برشی از زندگی سه زن ایرانی، دختر و مادر و مادربزرگ در تهران دهه ی 80 شمسی است. دختر درگیر مسائل و خواسته های نسل خود است، مادربزرگ هنوز غرق در گذشته ای است که کمابیش ساخته و پرداخته ی ذهن راوی قصه آرزوست.